باز شنیدمات به باغ
از پسِ لالههای داغ
باز گذشتمات به خون
در صفِ توصیفِ جنون
باز کن این پنجره را
باز ترانهای سرا
باز به غیرِ خود، مرا
راه مده...
راه گشا!
شعر لطیف و قشنگی بود :)
کاش به معجزه اعتقاد داشته باشی.....
باز
باز کن پنجره رامن تو را خواهم بردبه سر رود خروشان حیاتآب این رود به سرچشمه نمی گردد بازبهتر آنست که غفلت نکنیم از آغازباز کن پنجره راصبح دمید ....حمید مصدق
شعر لطیف و قشنگی بود :)
کاش به معجزه اعتقاد داشته باشی.....
باز
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سر رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را
صبح دمید
....
حمید مصدق