به تو میبازم
شاید که دوستام داشته باشی
به تو میبازم
که از تو نترسم
که شاید دوستام داشته باشی
به تو میبازم
که ترانهی باختنام را پیوسته زمزمه کنی
به تو میبازم...
باز- می- ام
بیا و به دام من گرفتار شو
بیا و ترانهی فتح من باش
گریزی نداری
که دانهات در دام من است
شاید که دوستات داشته باشم...
چون ابـر به نوروز رخ لاله بشـــــست
برخیز و به جام باده کن عزم درسـت
کین سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو بر خواهد رست
( خیام )
ندامت را در نگاه من ندیدی که اینگونه مرا به نظاره نشستی؟
چشمانم پر از خواهش تو بود و دلم اندوهگین بد کردهها و تنم خلأ ناکردههای روزهای رفته...